هومیوپاتی چیست؟
- مفاهیم هومیوپاتی
- تاریخچه هومیوپاتی
- درمان هومیوپاتی
- نحوه کار درمانگر هومیوپاتی
- داروهای هومیوپاتی
- هومیوپاتی در دنیای امروز
- پاسخ به سوالات شما
مفاهیم هومیوپاتی
واژه هومیوپاتی
هومیوپاتی از دو واژه لاتینِ “هومیو” به معنی مشابه و “پاتی” به معنای درد و رنج تشکیل شده است. بدین ترتیب معنای واژه هومیوپاتی را میتوان “درمان با درد مشابه” بیان نمود. لغت هومیوپاتی در فارسی به “مشابه درمانی” شهرت یافته است، اما از آنجا که این عبارت، ترجمه دقیقی نیست، اکثر پزشکان ترجیح میدهند که از واژه هومیوپاتی استفاده نمایند.
مشابه درمانی
به طور کلی دو دیدگاه اصلی در بحث درمان وجود دارد: درمان به ضد و درمان به تشابه. هومیوپاتی پیرو درمان به تشابه میباشد. به این معنا که “مشابه میتواند مشابه را درمان کند.” یعنی یک بیماری بوسیله مادهای درمان میشود که بتواند همان علائمیکه بیمار از آنها رنج میکشد را در بدن او تولید نماید.
مثالهایی از مشابه درمانی در طب رایج
درمان هاری به وسیله لویی پاستور فرانسوی نمونه مهمی از مشابه درمانی است. پاستور با وجود اینکه یک شیمی دان بود اما خدمات ارزندهای به علم پزشکی نمود که از آن جمله درمان بیماری هاری میباشد. پاستور بوسیله واکسنی که از بزاق سگ هار تهیه نمود، موفق به درمان هاری شد. در اینجا میبینید که بیماری هاری به وسیله مادهای درمان میشود که خود آن ماده ایجاد کننده علایم هاری میباشد، یعنی درمان مشابه با مشابه. جالب است بدانید که پدربزرگ پاستور یک پزشک هومیوپات بوده و پاستور با هومیوپاتی کاملاً آشنایی داشته و مطمئناً این آشنایی منجر به کشف درمان هاری شده است.
واکسیناسیون را میتوان مثال دیگری از مشابه درمانی دانست. همانطور که میدانید واکسن
ها از سم ضعیف شده یا از میکروب کشته شده تهیه میشوند و با تقویت و تجهیز سیستم ایمنی، از بروز بیماری پیشگیری مینمایند. یعنی با استفاده از عامل ایجاد کننده بیماری از بروز آن پیشگیری میشود.
مثالهایی از مشابه درمانی در طب هومیوپاتی
برای روشن شدن بیشتر مطلب چند مثال از پزشکی هومیوپاتی ذکر میشود:
همه شما حتماً با اثرات پیاز قرمز آشنا هستید، پیاز موجب آبریزش از چشم و بینی میشود، درست شبیه حالتی که در سرماخوردگی یا در حساسیتهای فصلی به وجود میآید. بدین ترتیب پیاز قرمز یا آلیوم سپا یکی از داروهای خوب هومیوپاتی در درمان آبریزش بینی است که در اثر سرماخوردگی یا حساسیت یا هر علت دیگری به وجود آمده باشد.
مثال دیگر زنبور گزیدگی میباشد که برای همه ما ملموس است. در هنگام زنبور گزیدگی، موضع گزیده شده دچار ورم شدید میشود. جالب است بدانید که ایپیس یا زنبور عسل یکی از داروهای اصلی هومیوپاتی در درمان “ورم” میباشد.
مثال دیگری که میتوان به آن اشاره کرد استفاده از داروی هومیوپاتی نفت یا پترولیوم در درمان ترک خوردگی و اگزمای پوست است. احتمالاً شما تجربه تماس پوستی با نفت را داشتهاید یا دست افرادی مثل مکانیکها که دائماً با نفت تماس دارند را مشاهده نمودهاید، پوست دست این افراد ترک میخورد و حالتی شبیه اگزما پیدا میکند. حال چنانچه بیماری با پوست ترک خورده و ملتهب مثل پوست مکانیکها مراجعه نماید، برای او داروی پترولیوم یا نفت تجویزمیگردد.
پزشک هومیوپات
پزشک هومیوپات فردی است که دورههای مخصوص پزشکی هومیوپاتی را که معمولاً به صورت پاره وقت یا کلاسهای فشرده آخر هفته در طی یک تا دو سال، برگزار میشود، گذرانده باشد. هومیوپاتها الزاماً پزشک نیستند. در نظام آموزش هندوستان،علاقهمندان میتوانند با داشتن دیپلم بعد از گذراندن پیش نیازهای علم پزشکی به تحصیل در رشته هومیوپاتی مشغول شده و پس از گذراندن یک دوره ۵/۵ ساله، مدرک دکترای هومیوپاتی دریافت نمایند. پس از آن در صورت گذراندن دوره ۳ ساله تحصیلات تکمیلی، تخصص دریافت مینمایند.
تعریف “سلامت” از دیدگاه هومیوپاتی
در پزشکی رایج زمانی به یک فرد “بیمار” اطلاق میشود که خود فرد و یا اطرافیان او از یک مشکل جسمی یا روحی شکایت داشته باشند و تا قبل از ابراز ناراحتی، فرد، سالم تلقی میشود. اما واقعیت آن است که کمتر کسی را میتوان یافت که از سلامت کامل و صد در صد برخوردار باشد.
تعریف هومیوپاتی از “انسان سالم” فردی است که نه تنها از هیچ درد و ناملایمت جسمی و روحی شکایت نمی کند، بلکه هیچگونه احساس ناخوشایندی در وجودش نداشته باشد و بتواند اعمال زندگی (کار، تفریح، خوردن، خواب، معاشرت با دیگران، روابط عاطفی و جنسی، تفکر و . . .) را به نحو مطلوب انجام دهد و از هر جهت از زندگی کردن لذت ببرد.
از دیدگاه هومیوپاتی، فردی بیمار است که برای داشتن حال خوب، یک یا چند شرط داشته باشد. (خوب بودن مشروط) مثلاً: حالم خوب است تا وقتی که راه نروم. (چون درد پا دارد) حالم خوب است به شرطی که هوا سرد نباشد. (چون حساسیت بیش از حد به سرما دارد) حالم خوب است به شرطی که تنها نباشم. (چون از تنهایی میترسد) حالم خوب است تا زمانی که هر چه میگویم دیگران بگویند چشم! وگرنه به شدت عصبانی میشود و مثلاً میگرن میگیرد. (چون به شدت مغرور است)
بدین ترتیب میتوان مشاهده کرد که فرد بیمار کسی است که آرامش و راحتی را تنها در شرایط خاص میتواند داشته باشد. انسان سالم کسی است که بدون هیچ شرطی، از حال خوب برخوردار باشد (خوب بودن بدون قید و شرط) و برای لذت بردن از زندگی به شرایط خاصی نیاز نداشته باشد. (حتی ثروت، مقام و غیره)
هومیوپاتی هدف درمان را رسیدن به چنین سطحی از سلامت قرار میدهد و قبل از آن را، اگر چه بیمار از بهبود خود رضایت داشته باشد، سلامت کامل نمیداند.
نیروی حیات
در هومیوپاتی برای درک نحوه عملکرد داروها و اینکه مردم چگونه بهبود مییابند، توجه به نیروی حیات از اهمیت خاصی برخوردار است.نیروی حیات، که در پزشکی رایج نیز به عنوان نیرویی که بدن را قادر به درمان خود میسازد، تشخیص داده شده، انرژی یا نیرویی است که مسئول حفظ جریان سلامت بدن و هماهنگ کننده سیستم دفاعی جسم بر علیه بیماریهاست. اگر این نیرو به وسیله استرس، سوء تغذیه، کار کردن بیش از حد، کمبود ورزش، بیماریهای ارثی یا آلودگی محیط، دچار اختلال شود، آنگاه بیماری بوجود خواهد آمد.علائم بیماری در واقع تظاهرات بیرونی کوشش نیروی حیات برای برطرف نمودن عدم تعادل و بازگرداندن نظم اولیه میباشد.
بیماریهای حاد و مزمن در هومیوپاتی
هومیوپاتی بیماریها را به دو دسته حاد و مزمن تقسیم بندی میکند. در یک بیماری حاد مثل سرماخوردگی، فرد به سرعت بیمار میشود، بیماری دوره خود را طی میکند و سپس با یا بدون درمان، خوب میشود.
اما در بیماریهای مزمن بیمار از یک بیماری دائمی یا تکرار شونده رنج میبرد، مثل عفونتهایی که دائماً عود میکنند یا بیماریهای تخریب کننده مانند التهاب مفاصل. اگرچه عودهای بیماری موقتاً تسکین مییابند، اما در واقع در این بیماریها سطح سلامت، روند رو به کاهش دارد.
برای به دست آوردن مؤثرترین پاسخ نیروی حیات، هومیوپات بایستی دارویی را انتخاب کند که تا آنجا که ممکن است بیشترین شباهت را با مشکلات بیمار داشته باشد. حال مشخص میشود که چرا در یک ارزیابی هومیوپاتی، ویژگیهای شخصیتی، سطح استرس، نحوه زندگی، میزان فعالیت، تغذیه، علائق غذایی، تاریخچه بیماریهای خانوادگی و تأثیر عوامل محیطی مثل آب و هوا، مورد بررسی قرار میگیرد. همه اینها به خاطر آن است که تصویر دقیقتری از وضعیت بیمار بدست آید. توجه به میزان قدرت و ضعف یک فرد، هومیوپات را قادر میسازد تا بهترین دارو را با مناسبترین توان تجویز نماید.
هومیوپاتی کلاسیک و مدرن
هومیوپاتی کلاسیک روشی است که توسط دکتر هانهمن پایهگذاری و توسط دکتر کنت تکمیل شد. در این روش اعتقاد بر این است که برای درمان یک بیماری میبایست تنها یک دارو که شبیهترین دارو به آن بیماری باشد تجویز شود. اما از آنجا که معمولاً پیدا نمودن این دارو کار مشکلی است، در روش هومیوپاتی مدرن کار سادهتر شده است. در این روش به جای استفاده از یک دارو، همزمان چند دارو که به بیماری مورد نظر شبیه باشد، به بیمار داده میشود پایهگذار هومیوپاتی مدرن دکتر ریچارد هوگز (۱۹۰۲ ـ ۱۸۳۶) پزشک هومیوپات بریتانیایی است.
تاریخچه هومیوپاتی
اولین پایه گذار مشابه درمانی از نظر تاریخی پدر طب یعنی بقراط بود که در حدود ۲۵۰۰ سال پیش در یونان باستان زندگی می¬کرد. او به خاطر کارهای بزرگی که در پزشکی انجام داد (از جمله اینکه به این نتیجه رسید که بیماری، نتیجه نیروهای طبیعی میباشد نه عوامل ماوراء الطبیعه)، به عنوان پدر طب نام گرفت. مهمترین نکته در عقاید او این بود که برای یک درمان صحیح، ¬باید ویژگیها، خصوصیات و همچنین واکنش هر فرد به بیماری بطور دقیق در نظر گرفته شود. او همچنین اعتقاد داشت که در نظر گرفتن نیروی شفا دهنده درونی یک بیمار برای انتخاب درمان مناسب، ضروری است و بایستی این نیرو تقویت شود.
بقراط مجموعهای از چند صد دارو داشت. یکی از مهمترین نمونههای درمانی او که نشان دهنده “درمان مشابه با مشابه” میباشد، استفاده از ریشه وراتروم آلبوم (خریق سفید) در درمان وبا بود. در مقادیر بالا ریشه این گیاه، به شدت سمی است و باعث اسهال وحشتناک و در نتیجه بی آبی شدید بدن میگردد که این حالت کاملاً مشابه علائم وبا میباشد.
اما در حال حاضر بیشتر درمانهایی که در طب رایج صورت میگیرد، بر اساس قانون مخالفها میباشد، بدین معنی که یک بیماری با مادهای درمان می¬شود که آن ماده بتواند در بدن یک فرد سالم علائمی مخالف علائم آن بیماری را تولید کند. درمان اسهال با مادهای مثل هیدروکسید آلومینیوم که موجب یبوست میشود، نمونهای از درمان براساس قانون مخالفها میباشد.
کاشف هومیوپاتی
کاشف هومیوپاتی، دکتر ساموئل کریستین هانهمن می¬باشد که در سال ۱۷۵۵ میلادی یعنی در حدود ۲۵۰ سال پیش در شهر درسدن آلمان متولد شد. او علیرغم سابقه خانوادگی فقیرش، موفق به یادگیری شیمی و پزشکی در دانشگاه لایپزیگ، ارلانگن و وینا شد. اگرچه هانهمن یک پزشک بود، اما به علت داشتن یک دیدگاه انتقادی نسبت به پزشکی زمان خود، درآمدش را از راه نوشتن کتاب و مقالاتی در زمینه شیمی و پزشکی تأمین مینمود.
در این نوشتهها او بطور رسمی بر علیه پزشکی خشن زمان خود، بخصوص بر علیه روشهای خونگیری، پاکسازی رودهها و تجویز مقادیر بالای دارو به بیماران که اغلب باعث ایجاد عوارض جانبی خطرناکی میشد، اعتراض مینمود.
او بحثهایی در زمینه ارتقاء بهداشت عمومی مطرح نمود. در شرایطی که به علت انقلاب صنعتی در اروپا، شهرها بیش از حد شلوغ شده و استانداردهای بهداشتی از بین رفته بودند، او حمام رفتن منظم و شستن مرتب ملحفههای رختخواب را توصیه مینمود. هانهمن در نهایت از پزشکی رسمی زمان خود دلسرد و ناامید شد و کار خود را به عنوان یک پزشک رها کرد تا به مترجمی بپردازد.
کشف هومیوپاتی توسط هانه¬من
در سال ۱۷۹۰ هنگامیکه هانهمن مشغول ترجمه کتابی از دکتر ویلیام کولن بود، در میان صفحات کتاب به مطلبی درباره گیاه گنه¬گنه برخورد نمود که این واقعه زندگی انسانهای بیشماری را در سراسر جهان تغییر داد. کولن در کتاب خود بیان نموده بود: کینین که از پوست درخت گنه گنه بدست میآید درمان خوبی برای بیماری مالاریا میباشد. هانهمن تصمیم گرفت در این باره بیشتر تحقیق کند. او به مدت چند روز پی در پی، هر روز مقداری کینین مصرف نمود و واکنش جسم خود را به این ماده به دقت و با جزئیات کامل ثبت نمود. او در نهایت شگفتی متوجه ظهور علائم مالاریا یکی پس از دیگری در خود شد، یعنی مثل یک بیمار مبتلا به مالاریا ابتدا تب می¬کرد و سپس دچار لرز شدید می¬شد. با وجودی که مطمئن بود به این بیماری مبتلا نشده است. به محض خوردن یک دوز از داروی کینین علائم مالاریا مجدداً در او ظاهر میشدند و برای چند ساعت باقی میماندند. اگر او مصرف کینین را قطع می¬کرد علائم، دیگر در او بوجود نمیآمدند.
هانهمن بسیار متعجب شد که چگونه بیماری مالاریا میتواند بوسیله کینین درمان شود؟ یعنی به وسیله ماده¬ای که دقیقاً علایم مالاریا را ایجاد می¬نماید. در اینجا بود که اولین جرقه-های درمان مشابه با مشابه در ذهن هانه¬من قوت گرفت.
او برای آزمایش تئوری خود به تکرار این آزمایش در بین سایر افرادی که میشناخت، پرداخت. افرادی که در آزمایشهای هانه¬من شرکت می¬کردند می¬بایست تا حد امکان از سلامت کامل جسم و روان برخوردار ¬بوده و در نوشتن علایم خود دقت لازم را به خرج می¬دادند. آزمایشات هانه¬من با نظارتی بسیار دقیق انجام میشدند و شرکت کنندگان در آنها اجازه نداشتند نوشیدنیهایی مثل الکل، چای، قهوه و غذاهای خیلی شور و پر ادویه که موجب ابهام در نتایج آزمایش میشدند را مصرف نمایند.
او سپس بر آن شد تا این عمل را با سایر موادی که بهعنوان دارو مصرف مینمود (مثل آرسنیک و بلادونا) نیز انجام دهد. هانهمن متوجه شد شرکت کنندگان در آزمایشها، علائم متنوعی را نشان میدهند. عدهای تنها علائم مختصر و ملایمی را در پاسخ به ماده دارویی نشان میدهند، در حالی که سایر آزمایش شوندگان واکنشهایی شدید همراه با طیف وسیعی از علائم را نشان میدهند. او علائمیکه بیشتر از همه برای یک ماده پیدا میشد را علائم خط اول یا نکات کلیدی نامید. خط دوم علائمی بودند که کمتر شیوع داشتند و علائم خط سوم آنهایی بودند که به ندرت یا فقط گاهگاهی دیده میشدند. مجموعهای از علائم، تشکیل دهنده «تصویر دارو» برای ماده مورد آزمایش بود.
هانهمن به انجام تحقیقات خود بر روی حجم وسیعی از مواد طبیعی ادامه داد. او یکبار دیگر اصل “درمان با مشابه” را کشف نمود و کارهایش باعث ابداع یک روش جدید در پزشکی شد.
پس از شش سال آزمایش بر روی افراد بسیار، هانهمن حجم انبوهی از اطلاعات پیرامون تأثیر مواد مختلف را جمع آوری نموده بود. او از این تحقیقات دقیق و تصویرهای دارو کتابی را تألیف نمود. سپس هانهمن مبادرت به آزمایش این مواد دارویی بر روی بیماران نمود تا تاثیر آنها را بر بیماران مشاهده کند.
قبل از شروع هر آزمایش او ابتدا از هر یک از بیمارانش یک معاینه جسمی دقیق به عمل می¬آورد و درباره تمام مشکلاتشان، اینکه چه عواملی موجب بهتر شدن و بدتر شدن آنها میشود، سطح سلامت عمومی، نحوه زندگی و دیدگاه آنها به زندگی، به طور کامل سؤال مینمود. با خلاصه برداری از تمام این جزئیات، او قادر بود که یک «تصویر علائم برای هر یک از بیماران خود بسازد.
هانهمن تنها در صورتی یک دارو را تجویز مینمود که شباهت آن دارو با شخصیت بیمار برایش به اثبات میرسید. او کشف کرد که هر چه شباهت دارو و شخصیت بیمار بیشتر باشد، آن دارو مؤثرتر است.
پایه گذاری هومیوپاتی
هانهمن در نتیجه تحقیقاتش به این نتیجه رسید که او در حقیقت یک سیستم جدید در پزشکی را کشف نموده است که در آن یک دارو و یک بیماری که هر دو علائم مشابهی را تولید میکنند، میتوانند یکدیگر را از بین ببرند و بدین ترتیب سلامت را به بیمار بازگردانند. او این پدیده را “درمان مشابه با مشابه” نام نهاد که اولین و مهمترین قانون هومیوپاتی میباشد. در سال ۱۷۹۶ اولین کتاب هانهمن بر روی این سیستم درمانی جدید که آن را “هومیوپاتی” نامید به چاپ رسید. او در این کتاب بیان داشت:
«درمانگر برای درمان یک بیماری، بخصوص اگر آن بیماری مزمن باشد، باید دارویی تجویز نماید که یک بیماری مصنوعی که تا حد امکان شبیه بیماری اصلی باشد ایجاد نماید، تا به این وسیله آن بیماری درمان گردد.»
در سال ۱۸۱۰ او اصول هومیوپاتی را درکتاب ارغنون پزشکی منطقی به استحضار همگان رساند و دو سال بعد از آن تدریس هومیوپاتی را در دانشگاه لیپزیک شروع نمود.
رقیق نمودن داروها
برخی از داروهایی که توسط هانهمن تجویز میشدند سمی بودند و به همین خاطر او این داروها را در مقادیر بسیار کم و به صورت رقیق شده به بیماران میداد، اما با وجود این ، برخی از بیماران گزارش میکردند که مشکلات آنها قبل از خوب شدن ابتدا بدتر شدهاند، این خبر تاحدودی هانهمن را نگران نمود. او برای پیشگیری از این حالت که نام آنرا “تشدید” نهاده بود، روش رقیق سازی داروهایش را تغییر داده و یک روش دو مرحلهای ابداع نمود، او در هر مرحله از رقیق سازی ابتدا یک دارو را رقیق نموده و به شدت تکان می¬داد، سپس آنرا بر روی یک سطح سخت میکوبید.
او معتقد بود تکان دادن شدید دارو باعث آزاد شدن انرژی از ماده میشود.
هانهمن در نهایت تعجب مشاهده نمود که داروهای رقیق شده نه تنها باعث توقف تشدیدهای پرقدرت بیماری شدهاند، بلکه به نظر میرسید آنها سریعتر و مؤثرتر از داروهای رقیق نشده عمل میکنند. اگر چه آنها ضعیفتر شدهاند، اما در حقیقت پرقدرتتر گردیدهاند. بهاین دلیل، هانهمن این داروهای جدید هومیوپاتی را “توان دار شده” نامید. در هومیوپاتی کلمه “پوتنسی” یا توان دارویی برای نشان دادن میزان رقت و قدرت یک دارو به کار میرود.
هانهمن آزمایشاتش را با داروهای رقیق شده در طی زندگیش ادامه داد و به تدریج از محلولهای ضعیفتر و باز هم ضعیفتری استفاده نمود که در واقع دارای توانمندی بالاتری بودند. هانهمن در طی دوره زندگیش یکصد داروی هومیوپاتی را مورد آزمایش قرار داد. او معتقد بود که برای تحریک نیروی شفابخش درونی بدن،
تنها دادن یک دوز از داروی هومیوپاتی در کوتاهترین زمان ممکن مورد نیاز میباشد.
ادامه دهندگانهانهمن
در طی قرن نوزدهم، فلسفه هانهمن از آلمان به سرعت در تمام اروپا، آسیا و آمریکا گسترده شد. اگرچه عده زیادی در حرفه پزشکی، عقاید هانهمن را مورد بحث و مخالفت قرار دادند، اما درستی هومیوپاتی در بسیاری از کشورهای جهان به اثبات رسید و شهرت و اعتبار آن به طور روزافزونی افزایش یافت.
تئوری هانه¬من توسط دو هومیوپات بزرگ آمریکایی به نامهای دکتر جیمز تیلور کنت و دکتر کنستانتین هرینگ، به آمریکا گسترش یافت.
دکتر کنت مشاهده نمود که افراد مختلف به داروهای هومیوپاتی پاسخهای کاملاً متفاوتی میدهند. او معتقد بود افرادی که از نظر جسم و شخصیت مشابه یکدیگرند از بیماریهای مشابهی رنج میبرند. این موضوع تئوری او را مبنی بر اینکه داروهای هومیوپاتی بایستی بر اساس ساختار شخصیت، احساس و شکل ظاهری افراد تجویز شوند تا بر اساس مشکلات جسمانی، شکل داد. او مردم را براساس تیپهای شخصیتی گروه بندی نمود.
به عنوان مثال، تیپ شخصیتی نمک طعام یا ” نَت ام ” از نظر ظاهر، گلابی شکل میباشد. سیمای تیره دارد، مشکل پسند و ایرادگیر و درونگرا و منزوی میباشد، نمک را خیلی دوست دارد و از یبوست رنج میبرد.
استفاده از داروهایی با توان بالا که براساس تیپ شخصیتی افراد و مشکلات جسمانی آنها تجویز میشود، به نام هومیوپاتی کلاسیک خوانده میشود.
هومیوپات بزرگ دیگر، دکتر هرینگ، سه قانون اصلی درمان را کشف نمود تا به کمک آنها روند بهبود بیماریها را در هومیوپاتی توضیح دهد.
قوانین درمان
• وقتی بیمار در روند بهبود قرار می¬گیرد، علایم او از ارگانهای درونی (که حیاتی¬ترند) به ارگانهای بیرونی (که کمتر حیاتی¬اند) حرکت می¬کند.
• معمولاً درمان از قسمتهای بالایی بدن به سمت قسمتهای پایین اتفاق می¬افتد. مثلاً سردرد پس از درمان، به سمت قسمتهای پایین¬ آمده و ممکن است علایمی در اندامها ایجاد شود. این علایم نیز به سرعت از بین می¬روند.
• در طی روند درمان، معمولاً علایم قدیمی دوباره به سطح آمده و به صورت ملایم برای بیمار تکرار می¬شوند.
درمان هومیوپاتی
در هومیوپاتی اعتقاد بر این است که ساختار بدن (جسمی و روانی) دارای قدرت ترمیم بیماری میباشد و آنچه باعث عدم بهبود و مزمن شدن بیماری میشود، اشکال در ساز و کار نیروی حیاتی بدن است که در صورت حل این مسأله به راحتی میتوان بر بیماری غلبه نمود. داروهای هومیوپاتی از آنجا که خود قدرت تحریک نیروی حیات را دارند، قادرند فیزیولوژی بدن را به نحو مطلوبی در جهت رسیدن به سلامت، تحریک و تقویت نمایند. یک تفاوت عمده هومیوپاتی با پزشکی کلاسیک (رایج) در این است که در هومیوپاتی سعی در بازگرداندن تعادل به بدن است، در صورتی که در پزشکی رایج درمان عموماً از طریق از بین بردن عامل بیماریزا به دست میآید که متاسفانه این عوامل بیماریزا را در اکثریت موارد نمیتوانیم از بین ببریم و یا حتی شناسایی کنیم (بجز باکتریها)؛ مثلاً اگر عوامل بیماریزا از جنس استرسهای زندگی باشند چه کاری میتوان برای آنها نمود؟
داروهای هومیوپاتی ابتدا روی افراد داوطلب امتحان شده و تمام خواص آنها بر روی انسان سالم ثبت شده است و سپس با داشتن اطلاعات مربوط به هر دارو، پزشک هومیوپات در مواجهه با هر بیمار، دارویی را تجویز میکند که شبیه ترین علائم را ایجاد نماید. البته در هومیوپاتی تنها بر اساس یک علامت نمیتوان دارو داد، بلکه باید اکثر علائم جسمی و روحی بیمار با ویژگیهای دارو پوشش داده شوند. در عمل، بیماری که به پزشک هومیوپات مراجعه می کند نه تنها از بابت درد اصلی به دقت مورد سؤال قرار میگیرد، بلکه تمامی ناراحتیهای به ظاهر بیربط جسمی و روحی او نیز مورد توجه قرار گرفته و تجویز دارو بر اساس مجموعه ناراحتیهای بیمار صورت میگیرد. از سوی دیگر معمولا بعد از درمان، تمام ناراحتیهای بیمار برطرف می شود.
چگونگی اثر داروهای هومیوپاتی
در مورد اینکه داروهای هومیوپاتی چگونه عمل میکنند و مکانیسم درمان چیست، نظرات بسیاری وجود دارد. در اینجا سعی شده است تا به غالب این تئوریها همراه با تمثیلاتی پرداخته شود.
همانطور که ذکر شد داروی هومیوپاتی خود در حقیقت توانایی ایجاد بیماری را دارد. به طوری که برای پی بردن به خواص دارویی آن بایستی عدهای آن را داوطلبانه به مقادیر زیاد استفاده کنند تا بروز حالات و علائم بالینی به دقت بررسی و گزارش شود. برای نمونه با مصرف داروی هومیوپاتی قهوه علائم بیخوابی، عصبی شدن، حساس بودن به درد و ناملایمات و … در فرد ایجاد میشود، (البته به طور موقت و بعد از چند روز فرد خود به خود به حالت اولیه باز میگردد) بدین ترتیب خصوصیات داروی هومیوپاتی “قهوه” ثبت میشود. (اثبات دارویی) حال اگر بیماری داشته باشیم که مشکل بیخوابی به همراه عصبی بودن (با جزئیات شبیه اثبات دارویی قهوه) داشته باشد در آن صورت مصرف مقدار کمی از این دارو بیمار را درمان میکند.
آنچه در عمل رخ میدهد تحریک سیستم ایمنی و حیاتی بیمار است. (مانند آنچه در واکسیناسیون رخ میدهد) بیماری در واقع ناشی از اثر عامل بیماریزا (میکروب، مواد غذایی مضر، شرایط بد زندگی، شوک روحی و عاطفی و …) بر موجود زنده (بیمار) میباشد. بدین ترتیب در ایجاد بیماری هر دو عامل دخیل¬اند، به گونهای که اثرگذاری بر هر یک از آنها میتواند منجر به درمان (و یا احیاناً وخامت بیماری) شود.
در پزشکی رایج، اصل بر نابودی عامل بیماریزا است. این امر در صورت تحقق میتواند منجر به بهبود کامل شود. چیزی که در درمان بیماریهای عفونی (باکتریها) توسط آنتی بیوتیکها شاهد آن هستیم. اما این شیوه عملاً محدودیتهای فراوان دارد؛ چرا که نه تنها برای بیماریهای ویروسی درمان موثری وجود ندارد، (هپاتیت، ایدز و …) بلکه اصولاً در اکثریت بیماریهای مزمن عامل بیماریزا قابل شناسایی نبوده یا نمیتوان آن را نابود کرد. در نتیجه تنها با از بین بردن علائم بیماری سعی در کنترل بیماری میشود. (مسکنها)
در هومیوپاتی قسمت دوم بیماری اهمیت مییابد، یعنی فرد بیمار، و اعتقاد بر این است که نیروی حیاتی بیمار، قدرت ذاتی برای برطرف نمودن بیماری را دارد، اما در اثر شوک ناشی از عامل بیماریزا این نیرو به درستی عمل نمیکند. بنابراین با تنظیم مجدد آن میتوان بر بیماری غلبه کرد؛ و این امر در هومیوپاتی با ایجاد یک بیماری مصنوعی مشابه بیماری اولیه، اعمال میشود و به عبارتی بدن هوشیار میشود. بیماری از دیدگاه هومیوپاتی چیزی نیست جز نا آگاهی بدن از شرایط بیماری یعنی بدن نمیتواند به درستی اختلال را تشخیص دهد.
شهری را در نظر بگیرید که دچار حمله دشمن شده (شروع بیماری حاد)، در ابتدا نیروهای دفاعی شهر به درستی عمل میکنند، اگر این دفاع کامل و درست باشد خطر حمله رفع خواهد شد. (بهبودی بعد از یک بیماری حاد همچون سرماخوردگی، ضرب دیدگی و …) اما اگر دفاع شهر کامل نباشد و یا به هر شکل ضعیفتر از دشمن باشد شهر به اشغال درخواهد آمد. در این حال عدم هماهنگی و انسجام نیروها باعث تحلیل رفتن ساکنین شهر میشود. (بیماری مزمن، یعنی بیماری که به خودی خود بهبود نمییابد)
در این حال دو راه برای نجات شهر موجود است:
۱) استفاده از حمله هوایی و بمباران شهر و احیانا رساندن آذوقه به اهالی. (پزشکی رایج که با داروهای شیمیایی عمل میکند)
اگر فرض را بر این بگیریم که بمباران¬ها بسیار دقیق باشد، (انتخاب صحیح داروی شیمیایی) در بهترین حالت علاوه بر نابودی دشمن، قسمت عمده شهر ویران میشود و تمام تاسیسات حیاتی شهر آسیب میبیند و هرگونه دفاع داخلی سخت میگردد. گرچه در عمل هیچگاه از این طریق تمام نیروهای دشمن نیز از بین نخواهند رفت و هر بار با قطع بمباران تجدید قوا میکنند. (برگشت بیماری بعد از هربار قطع داروی شیمیایی) از طرف دیگر اگر هم موفق به نابودی کامل دشمن شویم و فرض کنیم آسیبهای شهر هم غیر قابل جبران نباشد، در نهایت چون نقطه ضعفهای شهر جهت نفوذ دشمن هنوز وجود دارد، (استعداد ژنتیکی یا اکتسابی ابتلا به بیماری) لذا همواره این شهر در معرض خطر دشمن قرار دارد و دیر یا زود دوباره اشغال خواهد شد. (عود مجدد بیماری)
۲) روش دوم فرستادن یک عده افراد زبده به شهر است که این افراد نقاط ضعف شهر و همچنین دشمن را به خوبی میشناسند.(هومیوپاتی)
این افراد با آگاهی دادن به نیروهای دفاعی شهر و بازسازی آنها در یک نبرد داخلی و تنها با کمک امکانات داخل شهر بر دشمن فائق میآیند. در این روش در صورت آگاه بودن آنها از شرایط موجود (انتخاب داروی هومیوپاتی صحیح براساس علائم بیماری) بدون آنکه شهر (سیستم حیاتی فرد) آسیب ببیند، دشمن نابود می شود و در عین حال با شناسایی و ترمیم نقاط ضعف شهر، عملاً راه نفوذهای بعدی نیز گرفته میشود.
این تشبیه ساده میتواند در درک نحوه عمل هومیوپاتی و مقایسه آن با طب رایج راه گشا باشد.
در دیدگاه هومیوپاتی کل سیستم حیاتی فرد توسط یک نیروی حیاتی حفظ میشود. سیستم ایمنی (آنگونه که پزشکی رایج در نظر دارد) تنها قسمتی از این نیروی حیاتی است. در برخورد با عامل بیماریزا (میکروب یا هرگونه استرس) این نیروی حیاتی به گونهای تقویت میشود تا با غلبه بر بیماری، بتواند سلامت را بازگرداند.
در بیماریهای مزمن (که به راحتی و به خودی خود خوب نمیشوند) این نیروی حیاتی نمیتواند خود را به سطح نیروی بیماریزا برساند و در نتیجه برآن غلبه نمیکند و تنها باعث بروز یکسری واکنشها در بدن میشود که ما آنها را علائم بیماری تلقی میکنیم.
به عبارت دیگر علائم بیماری و آلام ناشی از آن چیزی نیستند جز واکنش بدن برای غلبه بر بیماری، که در صورت غلبه نکردن بر بیماری این علائم بصورت دائم باقی میمانند. عطسه، آبریزش بینی، اسهال، سرفه و … واکنشهای بدن برای دفع عامل بیماریزا هستند. آه کشیدن، بیقراری، تمیز کردن وسواس گونه و … تماماً رفتارهایی هستند که وجود فرد با هدف رهایی از بیماری انجام میدهد؛ اما به علت پایینتر بودن سطح توان فرد (نیروی حیاتی) این حالات تنها باعث رنج بیمار میشوند، بدون آن که در بهبود او نقشی داشته باشند.
داروی هومیوپاتی در واقع با ایجاد یک بیماری مشابه با بیماری فرد، نیروی حیاتی را تحریک نموده و آن را افزایش میدهد که این امر به صورت تشدید گذرا و کوتاه مدت علایم بیماری، خود را نشان میدهد. بعد از مدت بسیار کوتاهی به علت مصنوعی و گذرا بودن بیماری دارویی (هومیوپاتی)، نیروی حیاتی میتواند بر بیماری واقعی غلبه کند. در عمل با یک بیماری گذرا و کاملاً کنترل شده، سیستم ایمنی بدن تقویت شده و بر بیماری غلبه میکند.
پدیده تشدید را میتوان با واکنشهای گذرای بعد از واکسیناسیون مقایسه نمود. (تب و بیحالی) البته در اکثر موارد تشدید علایم، به قدری کوتاه و خفیف است که بیمار متوجه آن نمیشود.
از نظر هومیوپاتی در یک بدن فقط یک بیماری ایجاد میشود سردرد همراه با درد معده، عصبانی شدن زیاد، بیخوابی و عرق زیاد کف دست، در یک بیمار تنها علائم یک بیماری هستند و نه مثلاً ۵ بیماری مختلف (آنچنان که پزشکی رایج به آن اعتقاد دارد) و تمامی این حالات باید با یک دارو درمان شوند.
در عمل هم دیده می شود که معمولاً تمامی عوارض اصلی بیماری با همدیگر (از لحاظ زمانی) و به دنبال یک استرس یا اتفاق روحی یا جسمی حادث شده است. جالب اینکه با درمان صحیح هومیوپاتی نیز تمامی این ناراحتیها با هم از بین میروند که این مطلب خود گواه به هم پیوستگی این مشکلات است. جدا نمودن علائم بیماریهای مختلف و مرزبندی آنها با نامهایی چون میگرن، زخم معده، روماتیسم، افسردگی، درد سیاتیک و … جز گم کردن راه اصلی درمان اثری ندارد.
علائم بیماریها و آنچه بیمار از آن شکایت میکند، موضوعی است که باید به آن توجه کافی نمود. تکیه بیش از حد بر نتایج آزمایشگاهی و دقت در پاتولوژی حاکم بر بیماری علیرغم اینکه جزو واقعیت بیماری میباشند ولی در اکثر موارد تاثیری در درمان ندارند. چه بسیار مواردی که پزشک بعد از انجام آزمایشات و عکسهای مختلف و رسیدن به تشخیص (با معیارهای پزشکی رایج) تنها با گفتن نام بیماری مثل ام¬اس، پارکینسون، لوپوس، پسوریاسیس، سرطان، روماتیسم، میگرن و … به بیمار، او را ناچار به قبول ناعلاج بودن بیماریاش میکند.
در نظر بگیرید که سنگ بزرگی در سر راه شما قرار دارد، برای حل این مسئله آیا سعی میکنید آن را با زور خود یا با کمک یک اهرم تکان دهید یا اینکه به بررسی جنس، رنگ یا منشاء زمین شناسی آن میپردازید! هیچ یک از این اطلاعات در عمل نمیتواند در جابجا کردن سنگ نقشی داشته باشد. (گرچه جزو ویژگیهای آن هستند) در صورتی که تنها با دانستن وزن سنگ و استفاده از یک اهرم مناسب و در نظر گرفتن شرایط زمین زیر آن، میتوان به راحتی آن را جا به جا کرد و این همان نکته¬ایست که گاهی بیماران و پزشکان رایج تعجب میکنند که چطور این همه آزمایش و بررسی نتوانسته بیماری را علاج کند در صورتی که یک داروی کوچک هومیوپاتی خط قرمزی بر روی تمام آلام بیمار میکشد.
بیماریهای قابل درمان با هومیوپاتی
می¬توان گفت هومیوپاتی با گنجینه ای مشتمل بر بیش از ۴۰۰۰ نوع دارو، یک طب کامل میباشد و تقریباً برای اکثر بیماریهای رایج اعم از حاد یا مزمن، راه حل درمانی دارد، به شرط آنکه بیماری بیش از حد پیشرفت نکرده باشد و عضو مورد نظر دچار تخریب جدی نشده باشد. به عنوان مثال یک سرطان بیش از حد رشد یافته یا آرتریت روماتوئید پیشرفته که موجب تغییر شکل مفاصل شده باشد، می¬توانند در هومیوپاتی درمانهای تسکینی دریافت نمایند، اما احتمال بهبود کامل خیلی کم است. در کل، اکثر بیماران میتوانند با هومیوپاتی به درمانی کامل برسند، بدون آنکه نیاز باشد تا آخر عمر از داروهای شیمیایی برای کاهش آلام خود استفاده کنند.
چند نمونه از بیماریهایی که از طریق هومیوپاتی می توانند به درمان قطعی برسند در ذیل ارائه میشود:
پوست: جوشهای صورت و بدن (مقاوم به داروهای شیمیایی)، پسوریازیس، خارش، کهیر و …
گوش و حلق و بینی: آلرژی فصلی، زخم و آفتهای مکرر دهان، بدبویی مزمن دهان، سینوزیت مزمن، ترشحات پشت حلق دائم، صداهای اضافه در گوش، کاهش شنوائی، گرفتگیهای مزمن بینی و …
سر و گردن: سردردهای مزمن، میگرن، احساسهای خاص در سر (سنگینی، بزرگی، سوزش و …)
سینه و قلب: دردهای مزمن، تپش قلب، دردهای قلبی، مشکلات قلبی مقاوم به درمان، سرفههای مزمن، نفس تنگی، آسم
گوارش: درد و زخم معده، نفخ معده و روده، یبوست، اسهالهای مزمن، تهوع و استفراغهای مکرر (مانند دوران بارداری) و …
اعضای بدن: دردهای مزمن دست و پا، روماتیسم، سرد یا داغ بودن غیر طبیعی دست و پا، عرق زیاد و غیر طبیعی در کف دست و پا، خواب رفتن دست و پا، کمر دردها، دردهای سیاتیکی و …
زنان: دردهای قاعدگی شدید، مشکلات جنسی، خونریزیهای زیاد، عفونتهای زنانگی مزمن و مکرر
اعصاب و روان: افسردگیها، اضطرابها، ترسها، عادات رفتاری نامناسب، بیش فعالی کودکان، عصبانیتهای شدید و سریع، فراموشکاری، آزردگی از افکار گذشته یا حال، تیک عصبی، خجالتی بودن، نداشتن اعتماد به نفس و …
تومورها، سرطآنها (با توجه به شرایط بیمار)، پارکینسون، ام¬اس و بیماریهایی که در پزشکی رایج حتی اسمی ندارند!
اما در تمام موارد فوق رسیدن به تشخیص صحیح هومیوپاتی شرط اول درمان است، چرا که یک هومیوپات بایستی با دقت بسیار، علائم مختلف را در کنار یکدیگر قرار دهد و تنها با یک دارو بیمار را درمان نماید، که در عمل این مسئله به عواملی همچون همکاری کامل بیمار در دادن شرح حال (حتی ریزترین مسائل)، عدم مخفی کردن خصوصیات جسمی و اخلاقی، دقت، تجربه و علم بالای هومیوپات و … بستگی دارد. فراهم شدن شرایط فوق درصد موفقیت را بسیار بالا میبرد.
البته در مورد بیمارانی که داروهای زیادی استفاده میکنند، روند درمان سخت میشود که باید با توجه به شرایط اقدام به درمان نمود. (به خصوص داروهای کورتون دار نظیر پردنیزولون، دگزامتازون و …)
میزان موفقیت درمان هومیوپاتی
به عنوان یک اصل کلی میتوان گفت که هر بیماری که نیروی حیاتی وی از بین نرفته باشد، میتواند از هومیوپاتی انتظار بهبودی داشته باشد. در حقیقت با توجه به اینکه هومیوپاتی با تحریک سیستم ایمنی بدن عمل میکند اگر سیستم ایمنی و کلا ساختار بدن دچار نابودی مفرط و غیر قابل برگشت شده باشد، امید به بهبود به شدت کاهش مییابد. مانند مراحل انتهایی سرطان و یا بیمارانی که عضو یا اعضایی از بدن (مثل کلیه، کبد و …) را از دست داده-اند. هر چند که در این موارد هم از طریق هومیوپاتی میتوان با کاهش دردها و ایجاد آرامش و کاستن از داروهای شیمیایی عملاً به بیمار کمک بسیار کرد.
باید توجه نمود که در هومیوپاتی هر بیماری برای درمان شدن باید به دقت تشخیص داده شود، امری که همیشه رخ نمیدهد. دریافت اطلاعات صحیح و دقیق مربوط به بیماری، اهمیت زیادی دارد و هر عاملی که در آن اختلال ایجاد کند باعث کاهش درصد موفقیت میشود. بیمار بایستی تمامی نکات مربوط و بعضاً غیر مربوط از نظر خودش را صادقانه عنوان کند تا هومیوپات به نزدیکترین تشخیص برسد. مشکل زبان، گویشهای متفاوت، خجالت کشیدن از گفتن واقعیات، بیاعتمادی به پزشک هومیوپات، کم حرف بودن ذاتی بیمار، حضور اطرافیان بیمار در مصاحبه و عدم آشنایی کافی بیمار از آنچه که هومیوپات باید بداند، همگی باعث کاهش موفقیت میشوند. چه بسیار پیش میآید که بیمار به علل فوق مطلبی را در جلسات اول نمیگوید و بعد از گذشت چندین جلسه ناموفق یا بهبودی کم، با گفتن نکات کلیدی با تشخیص تازه به درمان کامل میرسد که این امر باعث طولانی شدن درمانش خواهد شد.
بطور کلی میزان موفقیت هر هومیوپات با توجه به تجربه و علم وی متفاوت است و از ۶۰٪ تا ۹۰٪ متغیر است. با توجه به اینکه عموم بیمارانی که نزد هومیوپاتها میآیند عملاً از پزشکی رایج جوابی در خور نگرفته¬اند و بیماران صعب العلاج محسوب میشوند، لذا میتوان این درصد موفقیت را بسیار قابل توجه دانست.
طول درمان هومیوپاتی
طول درمان در هومیوپاتی بسیار متغیر میباشد و با توجه به نوع بیماری (حاد یا مزمن بودن آن) از چند ساعت تا چند سال متفاوت است. شاید به عنوان یک معیار کلی بتوان گفت به ازای هر یک سال بیماری، به یک ماه زمان برای درمان نیازمندیم. برای نمونه بیماری با قدمت بیش از ده سال، احتمالاً به ده ماه زمان برای درمان نیاز دارد. البته شدت بیماری، نیروی حیاتی بیمار و همین طور مصرف یا عدم مصرف داروهای شیمیایی نیز در تعیین این مدت اهمیت دارند.
نحوه کار یک هومیوپات
همانطور که ذکر شد در شیوه هومیوپاتی کلاسیک، کار پزشک پیدا نمودن شبیه¬ترین دارو به بیمار است. بدین منظور او می¬باید شرح حال دقیقی از تمام حالات و علایم جسمی و روحی مراجعه کننده خود بگیرد، سپس با مراجعه به اطلاعات و تجارب شخصی خود یا با مراجعه به کتب داروشناسی هومیوپاتی، شبیه ترین دارو را پیدا نماید. برای یک هومیوپات، تمام علایم بیمار، چه در سطح جسم و چه در سطح روان، در هنگام مراجعه مهم می ¬باشند.
مصاحبه و مشاوره هومیوپاتی
نحوه مصاحبه هومیوپاتی کاملاً متفاوت از ویزیت پزشکی رایج میباشد. دانستن تفاوتهای موجود توسط بیمار میتواند در نتیجه نهایی درمان بسیار موثر باشد. در یک جلسه مشاوره و ویزیت هومیوپاتی اطلاعات زیادی بایستی ثبت شود و عدم آشنایی بیمار با این سوالها با توجه به وقت محدود، میتواند تشخیص را با مشکل روبرو کند، چرا که مهمترین عامل عدم توفیق در درمان هومیوپاتی، عدم توضیحات کافی از جانب بیمار میباشد.
چنانچه ذکر شد هومیوپاتی یک طب کلنگر میباشد و این به معنای آن است که تمام خصوصیات و دردهای ظاهراً بیربط با یکدیگر در یک فرد بیمار، به احتمال زیاد جزئی از بیماری اصلی میباشند و بنابراین ذکر آنها بسیار مهم است، بخصوص اگر همزمانی خاصی با شروع درد اصلی داشته باشند؛ مثلاً از دوسال قبل که سردرد بیمار شروع شده، تقریباً از همان زمان هم وی دچار نفخ شکم شده است. همچنین ذکر اتفاقات مهم زندگی که با فاصله کم، قبل و یا همزمان با بیماری اصلی رخ داده اند، بسیار مهم میباشد. این رخدادها میتوانند شامل شکست عاطفی، شکست کاری، فوت عزیزان، ازدواج، طلاق، شوک ناگهانی ناشی از ترس یا خبر بد، جراحی، تغییر محیط زندگی یا کار و … باشند. هر درد یا ناراحتی در هومیوپاتی بایستی با ذکر خصوصیات آن بیان شود. به عنوان مثال آیا آن درد یا ناراحتی در زمان (روز، ساعت) خاصی پیش میآید؟
با چه عواملی بهتر یا بدتر میشود؟ (مثل راه رفتن، دراز کشیدن، سرما، گرما، صدا، بوها، فشار دادن محل ناراحتی و …)
کیفیت درد چگونه است؟ (مثلاً سوزشی، فشار دهنده، مانند فرو رفتن جسم تیز، احساس خرد شدن یا شکستن و …)
بنابراین بایستی بیمار در مورد خصوصیات ناراحتیهایش دقیق باشد. از طرف دیگر علائمی برای پزشک هومیوپات ارزش دارند که بطور مستمر و یا متناوباً تکرار شوند و علائمی که به ندرت و یا در اثر عوامل مشخص دیگری ایجاد شده باشند، اهمیت چندانی ندارند. مثلاً فردی که روماتیسم دارد ممکن است فراموش کند که درد زانوی راست بعد از ضربه شدید به زانو ایجاد شده است و ربطی به درد مفاصل دیگر ندارد.
بیان خصوصیات روحی و عصبی جایگاه ویژهای در درمان هومیوپاتی دارد، هر چند که بیمار تنها برای یک درد جسمی نزد هومیوپات آمده باشد. مهمترین مشکل زمانی ایجاد می شود که بیمار به دلایل گوناگون واقعیات روحی و عاطفی و عصبی خود را بیان نکند. (به علت خجالت، بی اهمیت دانستن موضوع، فراموش کردن موضوع، عدم اعتماد به پزشک و …)
اکثر مواقع بیماران در توضیح خصوصیات اخلاقی خود برای هومیوپات کاملاً گیج میشوند. شاید بهتر باشد قبل از مراجعه نزد هومیوپات در مورد خصوصیات اخلاقی و روحی خود صادقانه فکر کنند!
باید توجه داشت که تاریخچه بیماری تا آنجایی برای هومیوپات اهمیت دارد که شامل علائم بیماری باشد و تنها نام تشخیص قطعی بیماری کافی است. بیان سفرنامه بیمار از یک پزشک به پزشک دیگر گرچه شاید برای تسلی خاطر او مفید باشد، اما در تشخیص هومیوپاتی نقش مثبت نخواهد داشت. اصولاً اکثر بیمارانی که نزد هومیوپات میآیند قبل از آن به متخصصین مختلف مراجعه نمودهاند که ذکر تمام آنها (با جزئیات) فایدهای برای درمان هومیوپاتی ایشان ندارد.
پزشک هومیوپات بایستی از داروهایی که بیمار بخصوص در حال حاضر استفاده میکند، آگاه شود تا با صلاحدید وی تا جای ممکن داروها قطع یا کاهش یابند. بیمار بهتر است عکس رادیولوژی و آزمایشات خود را همراه داشته باشد، هر چند که بر خلاف پزشکی رایج، این آزمایشات نقش زیادی در تشخیص هومیوپاتی و درمان ندارند، فقط گاهی میتوانند به درک بعضی از نکات کمک کنند یا در پی¬گیری بهبود بیماری مؤثر باشند. اصولاً هومیوپاتی با خود بیمار در تعامل است و خصوصیات و علائم کلیدی بیمار را با هیچ آزمایشی نمیتوان پی برد، مگر بیان خود او. در مورد خصوصیات اخلاقی نیز بهتر است فرد دیگری که آشنایی کامل با روحیات و خلقیات بیمار دارد، بطور جداگانه مورد مصاحبه قرار گیرد.
مشاوره هومیوپاتی تا حد ممکن بطور انفرادی انجام میشود تا بیمار به علت رازداری از گفتن مطالب کلیدی امتناع نکند. گاه بیماران در ابتدا خواهان حضور همراه میشوند اما در ادامه متوجه میشوند که به علت حضور همراه (هر چند که وی بسیار صمیمی باشد)، قادر به پاسخگویی به بسیاری از سؤالات پزشک هومیوپات نیستند.
در انتها باید این اصل را در نظر گرفت که در هومیوپاتی، نتیجه درمان تا حد زیادی به همکاری متقابل بیمار و هومیوپات وابسته است و بیماران در امر درمان نقش فعالی دارند، برخورد انفعالی (پاسخ ندادن به سؤالات و یا پاسخهای کوتاه و کلی) در نهایت به ضرر بیمار تمام خواهد شد. هر بیمار برای هومیوپات همچون معمایی است که باید رمز آن را کشف کند. خصوصیات بیمار کدهای رمز آن میباشند که اگر به درستی پیدا شوند، درمان قطعی همچون معجزهای به حقیقت می پیوندد. معجزهای که پزشکان هومیوپات هر روزه شاهد آن هستند.
شرح حال گیری هومیوپاتی
برای شرح حال گرفتن به روش هومیوپاتی، معمولاً سئوالاتی از بیمار در چهار سطح: جسم، احساس، رفتار و ذهن پرسیده می¬شود. در اینجا نمونه¬ای از نحوه شرح حال گیری بیان می-گردد:
در سطح جسم
چنانچه بیمار ناراحتی جسمانی داشته باشد، ابتدا بر روی ناراحتی جسمانی او متمرکز شده و سئوالاتی درباره آن از بیمار پرسیده می¬شود. به عنوان مثال اگر شما با شکایت از سردرد مراجعه نموده باشید، از شما سئوالاتی پیرامون نوع درد، مکان دقیق درد، حالت درد، مکان انتشار درد، اینکه سردردتان در چه صورت تسکین می¬یابد (مثلاً با دراز کشیدن در تاریکی یا بستن یک پارچه سفت به دور موضع درد و نظیر آن) پرسیده می شود. آنگاه سئولاتی پیرامون تاریخچه بیماریهای گذشته و همچنین سابقه خانوادگی ابتلا به بیماریهایی نظیر سرطان، مرض قند، آسم و غیره از شما پرسیده می¬شود.
پس از آن سئوالاتی عمومی پیرامون وضعیت جسمانی شما مطرح می¬شود، مانند:
اشتهای شما چطور است؟ چه طعمهایی را بیشتر دوست دارید، شیرینی، شوری، یا ترشی؟
چقدر عطش دارید؟ معمولاً روزانه چند لیوان آب، چای یا مایعات دیگر می¬نوشید؟
آیا گرمایی هستید یا سرمایی؟
خواب شما چطور است؟ آیا راحت به خواب می¬روید؟ آیا خواب هم می¬بینید؟ اگر پاسخ مثبت است چه خوابهایی؟
در سطح احساس
پس از جسم، سئوالاتی در سطح احساس مطرح می شود. مانند:
چقدر درگیر دلشوره و اضطراب می¬شوید؟ آیا وسواس دارید یا در گذشته سابقه ابتلا به آن را داشته¬اید؟
آیا بیشتر اوقات شاد هستید یا غمگین؟ آیا سابقه ابتلا به افسردگی دارید؟
ترسهای شما کدامند؟ آیا از تاریکی، تنهایی، ارتفاع، گیر افتادن در جاهای بسته، یا مکانهای شلوغ و پر جمعیت ترس دارید؟ آیا از حیواناتی نظیر موش، سوسک، سگ و غیره می¬ترسید؟
چقدر درگیر خشم و عصبانیت می¬شوید؟ هفته¬ای چند بار؟ وقتی عصبانی می¬شوید معمولاً فریاد می¬کشید یا خودخوری می¬کنید؟
در سطح رفتار
سپس سئوالاتی پیرامون رفتارهای شما پرسیده میشود. مثلاً:
چقدر منظم هستید؟
چقدر به قول و قرارهایتان اهمیت می¬دهید؟
حسن انجام کار چقدر برای شما مهم است؟
آیا معمولاً کارهای خود را سریع انجام می¬دهید یا کند؟
چقدر عجولید؟
آیا در تصمیم گیری مردد هستید یا مصمم؟
آیا با افراد غریبه زود جوش هستید یا دیر جوش؟
آیا بیشتر اوقات تنهایی را ترجیح می¬دهید یا جمع را؟
آیا با زیردستان خود خشن هستید یا مهربان؟
در سطح ذهن
در نهایت سئوالاتی پیرامون سطح ذهنی ¬پرسیده می¬شود. مثل:
آیا معمولاً دچار حواس پرتی و گیجی ذهن هستید؟
تمرکز شما چطور است؟
هنگام انجام دادن کارهای فکری راحتید یا دچار مشکل می شوید؟
آیا زندگی معنی داری دارید؟
از مجموع این سئوالات و ارزیابی¬ها، سعی می¬شود تصویر واضحی از شخصیت مراجعه کننده بدست آید تا بتوان مناسبترین و شبیه¬ترین دارو به شخصیت او را پیدا کرد و برایش تجویز نمود
درمان هومیوپاتی
در هومیوپاتی اعتقاد بر این است که ساختار بدن (جسمی و روانی) دارای قدرت ترمیم بیماری میباشد و آنچه باعث عدم بهبود و مزمن شدن بیماری میشود، اشکال در ساز و کار نیروی حیاتی بدن است که در صورت حل این مسأله به راحتی میتوان بر بیماری غلبه نمود. داروهای هومیوپاتی از آنجا که خود قدرت تحریک نیروی حیات را دارند، قادرند فیزیولوژی بدن را به نحو مطلوبی در جهت رسیدن به سلامت، تحریک و تقویت نمایند. یک تفاوت عمده هومیوپاتی با پزشکی کلاسیک (رایج) در این است که در هومیوپاتی سعی در بازگرداندن تعادل به بدن است، در صورتی که در پزشکی رایج درمان عموماً از طریق از بین بردن عامل بیماریزا به دست میآید که متاسفانه این عوامل بیماریزا را در اکثریت موارد نمیتوانیم از بین ببریم و یا حتی شناسایی کنیم (بجز باکتریها)؛ مثلاً اگر عوامل بیماریزا از جنس استرسهای زندگی باشند چه کاری میتوان برای آنها نمود؟
داروهای هومیوپاتی ابتدا روی افراد داوطلب امتحان شده و تمام خواص آنها بر روی انسان سالم ثبت شده است و سپس با داشتن اطلاعات مربوط به هر دارو، پزشک هومیوپات در مواجهه با هر بیمار، دارویی را تجویز میکند که شبیه ترین علائم را ایجاد نماید. البته در هومیوپاتی تنها بر اساس یک علامت نمیتوان دارو داد، بلکه باید اکثر علائم جسمی و روحی بیمار با ویژگیهای دارو پوشش داده شوند. در عمل، بیماری که به پزشک هومیوپات مراجعه می کند نه تنها از بابت درد اصلی به دقت مورد سؤال قرار میگیرد، بلکه تمامی ناراحتیهای به ظاهر بیربط جسمی و روحی او نیز مورد توجه قرار گرفته و تجویز دارو بر اساس مجموعه ناراحتیهای بیمار صورت میگیرد. از سوی دیگر معمولا بعد از درمان، تمام ناراحتیهای بیمار برطرف می شود.
چگونگی اثر داروهای هومیوپاتی
در مورد اینکه داروهای هومیوپاتی چگونه عمل میکنند و مکانیسم درمان چیست، نظرات بسیاری وجود دارد. در اینجا سعی شده است تا به غالب این تئوریها همراه با تمثیلاتی پرداخته شود.
همانطور که ذکر شد داروی هومیوپاتی خود در حقیقت توانایی ایجاد بیماری را دارد. به طوری که برای پی بردن به خواص دارویی آن بایستی عدهای آن را داوطلبانه به مقادیر زیاد استفاده کنند تا بروز حالات و علائم بالینی به دقت بررسی و گزارش شود. برای نمونه با مصرف داروی هومیوپاتی قهوه علائم بیخوابی، عصبی شدن، حساس بودن به درد و ناملایمات و … در فرد ایجاد میشود، (البته به طور موقت و بعد از چند روز فرد خود به خود به حالت اولیه باز میگردد) بدین ترتیب خصوصیات داروی هومیوپاتی “قهوه” ثبت میشود. (اثبات دارویی) حال اگر بیماری داشته باشیم که مشکل بیخوابی به همراه عصبی بودن (با جزئیات شبیه اثبات دارویی قهوه) داشته باشد در آن صورت مصرف مقدار کمی از این دارو بیمار را درمان میکند.
آنچه در عمل رخ میدهد تحریک سیستم ایمنی و حیاتی بیمار است. (مانند آنچه در واکسیناسیون رخ میدهد) بیماری در واقع ناشی از اثر عامل بیماریزا (میکروب، مواد غذایی مضر، شرایط بد زندگی، شوک روحی و عاطفی و …) بر موجود زنده (بیمار) میباشد. بدین ترتیب در ایجاد بیماری هر دو عامل دخیل¬اند، به گونهای که اثرگذاری بر هر یک از آنها میتواند منجر به درمان (و یا احیاناً وخامت بیماری) شود.
در پزشکی رایج، اصل بر نابودی عامل بیماریزا است. این امر در صورت تحقق میتواند منجر به بهبود کامل شود. چیزی که در درمان بیماریهای عفونی (باکتریها) توسط آنتی بیوتیکها شاهد آن هستیم. اما این شیوه عملاً محدودیتهای فراوان دارد؛ چرا که نه تنها برای بیماریهای ویروسی درمان موثری وجود ندارد، (هپاتیت، ایدز و …) بلکه اصولاً در اکثریت بیماریهای مزمن عامل بیماریزا قابل شناسایی نبوده یا نمیتوان آن را نابود کرد. در نتیجه تنها با از بین بردن علائم بیماری سعی در کنترل بیماری میشود. (مسکنها)
در هومیوپاتی قسمت دوم بیماری اهمیت مییابد، یعنی فرد بیمار، و اعتقاد بر این است که نیروی حیاتی بیمار، قدرت ذاتی برای برطرف نمودن بیماری را دارد، اما در اثر شوک ناشی از عامل بیماریزا این نیرو به درستی عمل نمیکند. بنابراین با تنظیم مجدد آن میتوان بر بیماری غلبه کرد؛ و این امر در هومیوپاتی با ایجاد یک بیماری مصنوعی مشابه بیماری اولیه، اعمال میشود و به عبارتی بدن هوشیار میشود. بیماری از دیدگاه هومیوپاتی چیزی نیست جز نا آگاهی بدن از شرایط بیماری یعنی بدن نمیتواند به درستی اختلال را تشخیص دهد.
شهری را در نظر بگیرید که دچار حمله دشمن شده (شروع بیماری حاد)، در ابتدا نیروهای دفاعی شهر به درستی عمل میکنند، اگر این دفاع کامل و درست باشد خطر حمله رفع خواهد شد. (بهبودی بعد از یک بیماری حاد همچون سرماخوردگی، ضرب دیدگی و …) اما اگر دفاع شهر کامل نباشد و یا به هر شکل ضعیفتر از دشمن باشد شهر به اشغال درخواهد آمد. در این حال عدم هماهنگی و انسجام نیروها باعث تحلیل رفتن ساکنین شهر میشود. (بیماری مزمن، یعنی بیماری که به خودی خود بهبود نمییابد)
در این حال دو راه برای نجات شهر موجود است:
۱) استفاده از حمله هوایی و بمباران شهر و احیانا رساندن آذوقه به اهالی. (پزشکی رایج که با داروهای شیمیایی عمل میکند)
اگر فرض را بر این بگیریم که بمباران¬ها بسیار دقیق باشد، (انتخاب صحیح داروی شیمیایی) در بهترین حالت علاوه بر نابودی دشمن، قسمت عمده شهر ویران میشود و تمام تاسیسات حیاتی شهر آسیب میبیند و هرگونه دفاع داخلی سخت میگردد. گرچه در عمل هیچگاه از این طریق تمام نیروهای دشمن نیز از بین نخواهند رفت و هر بار با قطع بمباران تجدید قوا میکنند. (برگشت بیماری بعد از هربار قطع داروی شیمیایی) از طرف دیگر اگر هم موفق به نابودی کامل دشمن شویم و فرض کنیم آسیبهای شهر هم غیر قابل جبران نباشد، در نهایت چون نقطه ضعفهای شهر جهت نفوذ دشمن هنوز وجود دارد، (استعداد ژنتیکی یا اکتسابی ابتلا به بیماری) لذا همواره این شهر در معرض خطر دشمن قرار دارد و دیر یا زود دوباره اشغال خواهد شد. (عود مجدد بیماری)
۲) روش دوم فرستادن یک عده افراد زبده به شهر است که این افراد نقاط ضعف شهر و همچنین دشمن را به خوبی میشناسند.(هومیوپاتی)
این افراد با آگاهی دادن به نیروهای دفاعی شهر و بازسازی آنها در یک نبرد داخلی و تنها با کمک امکانات داخل شهر بر دشمن فائق میآیند. در این روش در صورت آگاه بودن آنها از شرایط موجود (انتخاب داروی هومیوپاتی صحیح براساس علائم بیماری) بدون آنکه شهر (سیستم حیاتی فرد) آسیب ببیند، دشمن نابود می شود و در عین حال با شناسایی و ترمیم نقاط ضعف شهر، عملاً راه نفوذهای بعدی نیز گرفته میشود.
این تشبیه ساده میتواند در درک نحوه عمل هومیوپاتی و مقایسه آن با طب رایج راه گشا باشد.
در دیدگاه هومیوپاتی کل سیستم حیاتی فرد توسط یک نیروی حیاتی حفظ میشود. سیستم ایمنی (آنگونه که پزشکی رایج در نظر دارد) تنها قسمتی از این نیروی حیاتی است. در برخورد با عامل بیماریزا (میکروب یا هرگونه استرس) این نیروی حیاتی به گونهای تقویت میشود تا با غلبه بر بیماری، بتواند سلامت را بازگرداند.
در بیماریهای مزمن (که به راحتی و به خودی خود خوب نمیشوند) این نیروی حیاتی نمیتواند خود را به سطح نیروی بیماریزا برساند و در نتیجه برآن غلبه نمیکند و تنها باعث بروز یکسری واکنشها در بدن میشود که ما آنها را علائم بیماری تلقی میکنیم.
به عبارت دیگر علائم بیماری و آلام ناشی از آن چیزی نیستند جز واکنش بدن برای غلبه بر بیماری، که در صورت غلبه نکردن بر بیماری این علائم بصورت دائم باقی میمانند. عطسه، آبریزش بینی، اسهال، سرفه و … واکنشهای بدن برای دفع عامل بیماریزا هستند. آه کشیدن، بیقراری، تمیز کردن وسواس گونه و … تماماً رفتارهایی هستند که وجود فرد با هدف رهایی از بیماری انجام میدهد؛ اما به علت پایینتر بودن سطح توان فرد (نیروی حیاتی) این حالات تنها باعث رنج بیمار میشوند، بدون آن که در بهبود او نقشی داشته باشند.
داروی هومیوپاتی در واقع با ایجاد یک بیماری مشابه با بیماری فرد، نیروی حیاتی را تحریک نموده و آن را افزایش میدهد که این امر به صورت تشدید گذرا و کوتاه مدت علایم بیماری، خود را نشان میدهد. بعد از مدت بسیار کوتاهی به علت مصنوعی و گذرا بودن بیماری دارویی (هومیوپاتی)، نیروی حیاتی میتواند بر بیماری واقعی غلبه کند. در عمل با یک بیماری گذرا و کاملاً کنترل شده، سیستم ایمنی بدن تقویت شده و بر بیماری غلبه میکند.
پدیده تشدید را میتوان با واکنشهای گذرای بعد از واکسیناسیون مقایسه نمود. (تب و بیحالی) البته در اکثر موارد تشدید علایم، به قدری کوتاه و خفیف است که بیمار متوجه آن نمیشود.
از نظر هومیوپاتی در یک بدن فقط یک بیماری ایجاد میشود سردرد همراه با درد معده، عصبانی شدن زیاد، بیخوابی و عرق زیاد کف دست، در یک بیمار تنها علائم یک بیماری هستند و نه مثلاً ۵ بیماری مختلف (آنچنان که پزشکی رایج به آن اعتقاد دارد) و تمامی این حالات باید با یک دارو درمان شوند.
در عمل هم دیده می شود که معمولاً تمامی عوارض اصلی بیماری با همدیگر (از لحاظ زمانی) و به دنبال یک استرس یا اتفاق روحی یا جسمی حادث شده است. جالب اینکه با درمان صحیح هومیوپاتی نیز تمامی این ناراحتیها با هم از بین میروند که این مطلب خود گواه به هم پیوستگی این مشکلات است. جدا نمودن علائم بیماریهای مختلف و مرزبندی آنها با نامهایی چون میگرن، زخم معده، روماتیسم، افسردگی، درد سیاتیک و … جز گم کردن راه اصلی درمان اثری ندارد.
علائم بیماریها و آنچه بیمار از آن شکایت میکند، موضوعی است که باید به آن توجه کافی نمود. تکیه بیش از حد بر نتایج آزمایشگاهی و دقت در پاتولوژی حاکم بر بیماری علیرغم اینکه جزو واقعیت بیماری میباشند ولی در اکثر موارد تاثیری در درمان ندارند. چه بسیار مواردی که پزشک بعد از انجام آزمایشات و عکسهای مختلف و رسیدن به تشخیص (با معیارهای پزشکی رایج) تنها با گفتن نام بیماری مثل ام¬اس، پارکینسون، لوپوس، پسوریاسیس، سرطان، روماتیسم، میگرن و … به بیمار، او را ناچار به قبول ناعلاج بودن بیماریاش میکند.
در نظر بگیرید که سنگ بزرگی در سر راه شما قرار دارد، برای حل این مسئله آیا سعی میکنید آن را با زور خود یا با کمک یک اهرم تکان دهید یا اینکه به بررسی جنس، رنگ یا منشاء زمین شناسی آن میپردازید! هیچ یک از این اطلاعات در عمل نمیتواند در جابجا کردن سنگ نقشی داشته باشد. (گرچه جزو ویژگیهای آن هستند) در صورتی که تنها با دانستن وزن سنگ و استفاده از یک اهرم مناسب و در نظر گرفتن شرایط زمین زیر آن، میتوان به راحتی آن را جا به جا کرد و این همان نکته¬ایست که گاهی بیماران و پزشکان رایج تعجب میکنند که چطور این همه آزمایش و بررسی نتوانسته بیماری را علاج کند در صورتی که یک داروی کوچک هومیوپاتی خط قرمزی بر روی تمام آلام بیمار میکشد.
بیماریهای قابل درمان با هومیوپاتی
می¬توان گفت هومیوپاتی با گنجینه ای مشتمل بر بیش از ۴۰۰۰ نوع دارو، یک طب کامل میباشد و تقریباً برای اکثر بیماریهای رایج اعم از حاد یا مزمن، راه حل درمانی دارد، به شرط آنکه بیماری بیش از حد پیشرفت نکرده باشد و عضو مورد نظر دچار تخریب جدی نشده باشد. به عنوان مثال یک سرطان بیش از حد رشد یافته یا آرتریت روماتوئید پیشرفته که موجب تغییر شکل مفاصل شده باشد، می¬توانند در هومیوپاتی درمانهای تسکینی دریافت نمایند، اما احتمال بهبود کامل خیلی کم است. در کل، اکثر بیماران میتوانند با هومیوپاتی به درمانی کامل برسند، بدون آنکه نیاز باشد تا آخر عمر از داروهای شیمیایی برای کاهش آلام خود استفاده کنند.
چند نمونه از بیماریهایی که از طریق هومیوپاتی می توانند به درمان قطعی برسند در ذیل ارائه میشود:
پوست: جوشهای صورت و بدن (مقاوم به داروهای شیمیایی)، پسوریازیس، خارش، کهیر و …
گوش و حلق و بینی: آلرژی فصلی، زخم و آفتهای مکرر دهان، بدبویی مزمن دهان، سینوزیت مزمن، ترشحات پشت حلق دائم، صداهای اضافه در گوش، کاهش شنوائی، گرفتگیهای مزمن بینی و …
سر و گردن: سردردهای مزمن، میگرن، احساسهای خاص در سر (سنگینی، بزرگی، سوزش و …)
سینه و قلب: دردهای مزمن، تپش قلب، دردهای قلبی، مشکلات قلبی مقاوم به درمان، سرفههای مزمن، نفس تنگی، آسم
گوارش: درد و زخم معده، نفخ معده و روده، یبوست، اسهالهای مزمن، تهوع و استفراغهای مکرر (مانند دوران بارداری) و …
اعضای بدن: دردهای مزمن دست و پا، روماتیسم، سرد یا داغ بودن غیر طبیعی دست و پا، عرق زیاد و غیر طبیعی در کف دست و پا، خواب رفتن دست و پا، کمر دردها، دردهای سیاتیکی و …
زنان: دردهای قاعدگی شدید، مشکلات جنسی، خونریزیهای زیاد، عفونتهای زنانگی مزمن و مکرر
اعصاب و روان: افسردگیها، اضطرابها، ترسها، عادات رفتاری نامناسب، بیش فعالی کودکان، عصبانیتهای شدید و سریع، فراموشکاری، آزردگی از افکار گذشته یا حال، تیک عصبی، خجالتی بودن، نداشتن اعتماد به نفس و …
تومورها، سرطآنها (با توجه به شرایط بیمار)، پارکینسون، ام¬اس و بیماریهایی که در پزشکی رایج حتی اسمی ندارند!
اما در تمام موارد فوق رسیدن به تشخیص صحیح هومیوپاتی شرط اول درمان است، چرا که یک هومیوپات بایستی با دقت بسیار، علائم مختلف را در کنار یکدیگر قرار دهد و تنها با یک دارو بیمار را درمان نماید، که در عمل این مسئله به عواملی همچون همکاری کامل بیمار در دادن شرح حال (حتی ریزترین مسائل)، عدم مخفی کردن خصوصیات جسمی و اخلاقی، دقت، تجربه و علم بالای هومیوپات و … بستگی دارد. فراهم شدن شرایط فوق درصد موفقیت را بسیار بالا میبرد.
البته در مورد بیمارانی که داروهای زیادی استفاده میکنند، روند درمان سخت میشود که باید با توجه به شرایط اقدام به درمان نمود. (به خصوص داروهای کورتون دار نظیر پردنیزولون، دگزامتازون و …)
میزان موفقیت درمان هومیوپاتی
به عنوان یک اصل کلی میتوان گفت که هر بیماری که نیروی حیاتی وی از بین نرفته باشد، میتواند از هومیوپاتی انتظار بهبودی داشته باشد. در حقیقت با توجه به اینکه هومیوپاتی با تحریک سیستم ایمنی بدن عمل میکند اگر سیستم ایمنی و کلا ساختار بدن دچار نابودی مفرط و غیر قابل برگشت شده باشد، امید به بهبود به شدت کاهش مییابد. مانند مراحل انتهایی سرطان و یا بیمارانی که عضو یا اعضایی از بدن (مثل کلیه، کبد و …) را از دست داده-اند. هر چند که در این موارد هم از طریق هومیوپاتی میتوان با کاهش دردها و ایجاد آرامش و کاستن از داروهای شیمیایی عملاً به بیمار کمک بسیار کرد.
باید توجه نمود که در هومیوپاتی هر بیماری برای درمان شدن باید به دقت تشخیص داده شود، امری که همیشه رخ نمیدهد. دریافت اطلاعات صحیح و دقیق مربوط به بیماری، اهمیت زیادی دارد و هر عاملی که در آن اختلال ایجاد کند باعث کاهش درصد موفقیت میشود. بیمار بایستی تمامی نکات مربوط و بعضاً غیر مربوط از نظر خودش را صادقانه عنوان کند تا هومیوپات به نزدیکترین تشخیص برسد. مشکل زبان، گویشهای متفاوت، خجالت کشیدن از گفتن واقعیات، بیاعتمادی به پزشک هومیوپات، کم حرف بودن ذاتی بیمار، حضور اطرافیان بیمار در مصاحبه و عدم آشنایی کافی بیمار از آنچه که هومیوپات باید بداند، همگی باعث کاهش موفقیت میشوند. چه بسیار پیش میآید که بیمار به علل فوق مطلبی را در جلسات اول نمیگوید و بعد از گذشت چندین جلسه ناموفق یا بهبودی کم، با گفتن نکات کلیدی با تشخیص تازه به درمان کامل میرسد که این امر باعث طولانی شدن درمانش خواهد شد.
بطور کلی میزان موفقیت هر هومیوپات با توجه به تجربه و علم وی متفاوت است و از ۶۰٪ تا ۹۰٪ متغیر است. با توجه به اینکه عموم بیمارانی که نزد هومیوپاتها میآیند عملاً از پزشکی رایج جوابی در خور نگرفته¬اند و بیماران صعب العلاج محسوب میشوند، لذا میتوان این درصد موفقیت را بسیار قابل توجه دانست.
طول درمان هومیوپاتی
طول درمان در هومیوپاتی بسیار متغیر میباشد و با توجه به نوع بیماری (حاد یا مزمن بودن آن) از چند ساعت تا چند سال متفاوت است. شاید به عنوان یک معیار کلی بتوان گفت به ازای هر یک سال بیماری، به یک ماه زمان برای درمان نیازمندیم. برای نمونه بیماری با قدمت بیش از ده سال، احتمالاً به ده ماه زمان برای درمان نیاز دارد. البته شدت بیماری، نیروی حیاتی بیمار و همین طور مصرف یا عدم مصرف داروهای شیمیایی نیز در تعیین این مدت اهمیت دارند.
جایگاه هومیوپاتی در دنیا
هماکنون از هومیوپاتی درشبکه های درمانی بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان به عنوان یکی از روش های اصلی در درمان بیماری های حاد و مزمن استفاده می شود و دارای مراحل آموزش اکادمیک می باشد. هم اکنون این روش درمانی در کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، هلند، سوئد، کانادا، آمریکا، هندوستان، پاکستان و برزیل و بسیاری از دیگر کشور ها خدمات درمانی به بیماران ارایه میدهد. سازمان جهان بهداشت در کتابی تحت عنوان مروری بر جایگاه طب مکمل/سنتی به تفصیل راجع به جایگاه هومیوپاتی در نظام بهداشتی کشور های مختلف توضیح می دهد.
سازمان جهانی بهداشت اعلام نمود که هومیوپاتی دومین سیستم پزشکی است که بصورت جهانی استفاده میشود و بالغ بر یک میلیارد دلار برای این شیوه درمان هزینه میگردد. بیست الی سی درصد پزشکان فرانسوی و آلمانی در کارهای درمانی خود از هومیوپاتی استفاده میکنند. در انگلیس پنج بیمارستان هومیوپاتی بخشی از سیستم بهداشتی کشور را تشکیل داده و بیش از ۳۰ درصد پزشکان عمومی این شیوه را مورد استفاده قرار میدهند. در آمریکا بیش از ۵۰۰ پزشک و ۵۰۰۰ غیر پزشک در کارهای درمانی از هومیوپاتی استفاده میکنند و ۵/۲ میلیون آمریکایی در حال حاضر داروهای هومیوپاتی را بکار میبرند – که دو سوم آنها خود تجویز هستند – و سالانه بیش از ۲۵۰ میلیون دلار در این راه صرف میشود.
فامـــارکوپه هومیوپاتی آمریکا ( HPUS ) در ســـال ۱۹۳۸ در مؤسســـه اولیه نظارت بر غذا و داروی این کشور FDA تصـــویب شد که این داروها را به عنوان drug ]و نه به عنوان ویتامین یا مکمل غذایی [ پذیرفتند.
در یک همایش بینالمللی پزشکی هومیوپاتی در سال ۱۹۹۴، دکتر ژ. ژانگ افسر سلامت سازمان بهداشت جهانی در طب مکمل به ادغام هومیوپاتی در نظامهای سلامت ملی تعدادی از کشورها اشاره نمود و ویژگیهای هومیوپاتی را رویکرد کلنگرانه به بیمار، تجویز داروهایی که سیستم دفاعی خود بدن را تحریک میکنند، و استفاده از حداقل دوز دارو عنوان کرد. پرمصرفترین داروی سرماخوردگی در فرانسه، یکی از داروهای هومیوپاتی است. انجمن اروپایی هومیوپاتی کلاسیک ECCH که در سال ۱۹۹۰ تأسیس شده به مرور زمان توانسته است نماینده هومیوپاتهای اروپا باشد. در حال حاضر، این انجمن در ۱۴ کشور اروپایی دارای اعضای رسمی است و به طور مستمر در حال گسترش است. هدف انجمن ارائه درمان هومیوپاتی با کیفیت بالا به عموم مردم است. توجه فعالیتهای این انجمن معطوف به تأمین حق انتخاب و فرصت استفاده از درمان هومیوپاتی برای تکتک افراد جامعه است به نحوی که همه بتوانند بوسیله هومیوپاتهای مجرب و داروهای با کیفیت بالا درمان شوند. این امر برای انجمن واضح است که پزشکانی که آموزش کاملی در زمینه هومیوپاتی به عنوان یک رشته درمانی مستقل داشتهاند، بهتر از دیگران طبابت میکنند. این موضوع شامل درک و آگاهی عمیق از هومیوپاتی و اصول بنیادین آن به همراه دانش پزشکی متداول میباشد. بنابراین ایجاد هماهنگی در آموزش این رشته و تعیین استانداردهای آموزشی بعنوان گامی موثر در تضمین کیفیت خدمات در نظر گرفته می¬شود. از سازمان های دیگر می توان به جامعه بین المللی پزشکان هومیوپات ( LMHI ) اشاره کرد. این جامعه که از سال ۱۹۲۵ در سوییس ثبت شده است اکنون در بیش از ۷۰ کشور جهان پایه گرفته است و یکی از انجمن های بین المللی است که در مکتوبات سازمان جهانی بهداشت ثبت شده است.
منابع:
B.P.Jacoobe, E.F.Hughes, B.Borman. Homeopathy. Int. Current Medical Diagnsis& Treatment(42nd Ed.). Lange Medical Books, McGraw Hill
WHO Traditional Medicine Strategy 2002–۲۰۰۵
Legal Status of Traditional Medicine and Complementary/Alternative Medicine: A Worldwide Review, World Health Organization 2001
Zhang X. Communication to the Congress of the IMHO, Paris,20±۲۲ September 1995.
Poitevin B. Evaluation de l’home opathie [The evaluation of homoeopathy]. In: Encyclope die de me decine naturelle. Paris, Frison-Roche, 1995, 143±۱۴۷٫
Poitevin B. Les grandes directions de la recherche en home opathie [The main lines of homoeopathy research]. In: Encyclope die de me decine naturelle. Paris, Frison-Roche, 1995, 111±۱۲۵٫
http://www.lmhint.net
http://www.homeopathyiran.org
Chapman E:homeopathy, In:Essentials of Complementary and Alternative medicine. Jonas W, Levin J . Lippincott Williams and Wilkin, 1999
Cucherat M et al: Evidence of clinical efficacy of Homeopathy: A meta-analysis of Clinical trials. Eur Journal of clinical trials.Eur j of clinical pharmacology 2000;56;27
Vickers AJ, Smith C.: Homoeopathic Oscillococcinum for preventing and treating influenza and influenza-like syndromes. Cochrane Database Syst Rev 2000; [PMID: 10796675]
آیا هومیوپاتی بر پایه تلقین استوار است؟
طب هومیوپاتی با وجود بیش از ۴۰۰۰ نوع دارو، عملاً نیازمند تلقین نمی¬باشد، هر چند که تلقین درمانی به عنوان یک ابزار می¬تواند هم در پزشکی رایج، هم در هومیوپاتی و هر رشته درمانی دیگر مورد استفاده قرار گیرد. اما هومیوپاتی بر پایه تلقین استوار نیست. بسیاری از داروهای هومیوپاتی برای اطفال و نوزادان مورد استفاده قرار می¬گیرند. همچنین شاخه¬ای از هومیوپاتی، به نام هومیوپاتی دامپزشکی، به درمان بیماریهای حیوانات می¬پردازد.
آیا همه بیمارانِ تحتِ درمان هومیوپاتی، دچار تشدید موقت علایم خود می¬شوند؟
پاره¬ای از بیمارانی که مورد درمان هومیوپاتی قرار می¬گیرند ممکن است دچار تشدید علایم خود ¬شوند، به این معنی که فرضاً اگر با شکایت از سردرد مراجعه نموده¬اند، در چند روز اول درمان، سردرد آنها تشدید شود. در اینجا ذکر دو نکته لازم است:
اولاً اینکه بروز تشدید نه تنها جای نگرانی ندارد، بلکه از نظر هومیوپاتی علامت خوبی است و نشانه صحیح بودن داروی تجویز شده می¬باشد.
ثانیاً بروز تشدید به هیچ وجه الزامی نیست و اکثراً اتفاق نمی¬افتد.
آیا کودکان را هم میتوان با هومیوپاتی معالجه نمود؟
در واقع نه تنها کودکان نیز میتوانند با این روش درمان شوند، بلکه شاید برای کودکان این درمان بسیار سودمندتر از بزرگسالان باشد!
بیماریهای مزمن در حقیقت اختلالاتی هستند که با توجه به نقاط ضعف جسمی، روانی یا حتی ژنتیکی بیمار اجازه بروز پیدا میکنند و بنابراین شروع آنها در بسیاری از موارد در کودکی میباشد. از طرف دیگر کودکان به خصوص در سنین پایین¬تر بسیار مستعد به ابتلا بیماریها هستند. اگر بدن (نیروی حیات بیمار) نتواند در قدم اول بر بیماری غلبه کند، آنگاه با مزمن شدن بیماری، همراه با رشد فرد، بیماری او نیز رشد میکند و ایجاد اختلال دائم (یا ادواری)، مانع رشد جسمی و روانی کودک میشود.
با درمان هومیوپاتی میتوان در همان ابتدای کار و قبل از آنکه بیماری رشد کند، آن را درمان نمود. این ناملایمات جسمی و روانی در صورت حل نشدن میتوانند زندگی و آینده فرد را به کلی تحت تاثیر قرار دهند، مانند ایجاد افت تحصیلی، ممانعت از داشتن ارتباطات لازم اجتماعی، نداشتن اعتماد به نفس، خجالت، ایجاد تصویر ذهنی بد از دیگران، انتخابهای غلط در کار و تحصیل و ازدواج (به علت نداشتن اعتماد به نفس لازم)، عدم قدرت تصمیم گیری، و امثال آن.
در بسیاری از موارد، بیماریهای مزمن، شخصیتهای نامتعادل و رفتارهای نادرست کودکان، ریشه در وراثت آنها دارد که از طریق هومیوپاتی میتوان تا حدود زیادی آنها را تعدیل نمود.
به علت سادهتر بودن بیماریهای مزمن در کودکان، حتی میتوان گفت درمان آنها راحتتر نیز میباشد. کودکان، معمولاً بعد از درمان هومیوپاتی، به آسانی دچار بیماری (سرماخوردگی، انواع عفونتها و …) نمیشوند و از نظر درسی و اخلاقی تغییرات قابل ملاحظهای پیدا میکنند. در نهایت باید گفت که همانند بزرگسالان این درمان هیچگونه عوارضی برای کودکان ندارد.
آیا داروهای هومیوپاتی خطری هم دارند؟ آیا این داروها خواب آورند؟
داروهای هومیوپاتی فاقد هرگونه عارضه جانبی می¬باشند و به هیچ وجه خواب آور نیستند. حتی در مواردی که بیمار مبتلا به پرخوابی افراطی باشد باعث تعدیل خواب او نیز می¬شوند. اگر داروی هومیوپاتی اشتباه تجویز شود، ممکن است بیمار عوارض مختصری را تجربه کند که به هیچ وجه خطرناک نیستند.
آیا بیماران هومیوپاتی، می¬بایست تا آخر عمر دارو مصرف کنند؟
بیمارانی که تحت درمان هومیوپاتی قرار می¬گیرند، نیاز ندارند همیشه دارو مصرف کنند. داروهای هومیوپاتی به هیچ وجه اعتیادآور نیستد و پس از بهبود کامل علایم بیمار، دریافت دارو بایستی قطع شود.
اگر بیمارِ تحتِ درمان هومیوپاتی، به یک بیماری حاد دچار شود، چه باید بکند؟
بیمار بهتر است برای درمان بیماری حاد خود (مثل سرماخوردگی) نیز توسط پزشک هومیوپات، تحت درمان هومیوپاتی قرار گیرد.
آیا بیمار می¬باید تمام داروهای شیمیایی خود را قطع نماید؟
در بسیاری از موارد، بیمار در حال مصرف داروهای شیمیایی طب رایج میباشد. در این حال پزشک هومیوپات تا حد ممکن این داروها را قطع کرده یا کاهش می¬دهد، چرا که داروهای شیمیایی با درمان هومیوپاتی ایجاد اختلال میکنند. در نظر بگیرید که مصرف داروی هومیوپاتی مانند یک موسیقی ملایم باشد که فقط در صورت شنیده شدن اثر می¬کند، در این حال اگر سر و صدای دیگری در محیط باشد، مزاحم شنیده شدن آن موسیقی ملایم میشود.
در مواردی که داروها مسکن هستند و بیمار وابستگی حیاتی به آنها ندارد معمولاً داروها از ابتدا قطع میشوند، ولی در مواردی که بیمار به شدت وابسته به دارو شده و قطع آن ممکن است خطرناک یا غیر قابل تحمل باشد (مثل داروهای قلب، فشار خون، تشنج، آسم)، ناچار درمان هومیوپاتی همزمان با داروی شیمیایی شروع میشود. با ادامه درمان هومیوپاتی، داروهای شیمیایی به تدریج کاهش یافته و در نهایت قطع می¬شوند.
گاهی بیماران پس از دریافت داروهای هومیوپاتی، وقتی مجبور به استفاده از دارهای شیمیایی می¬شوند به غلط تصور میکنند که بایستی داروی هومیوپاتی خود را قطع نمایند، اما باید گفت که مصرف داروهای هومیوپاتی نه تنها نبایستی قطع شود بلکه بایستی افزایش یابد، چرا که مصرف همزمان دارهای شیمیایی، اثر داروهای هومیوپاتی را کم می¬نماید.
چنانچه درمان هومیوپاتی نتیجه مطلوب نداد، دلیل آن چیست؟
به دلایل مختلف ممکن است پزشک هومیوپات مانند هر پزشک دیگر، در جلسه اول به نتیجه نرسد و در دفعات بعد با کامل کردن اطلاعات به تشخیص درست دست یابد. لذا بیمار نباید با اولین نتیجه منفی از هومیوپاتی ناامید شود.
یکی از دلایل به تشخیص صحیح نرسیدن پزشک هومیوپات در اولین جلسه، عدم دریافت اطلاعات صحیح از بیمار است. ممکن است بیمار از بیان پاره¬ای از ویژگیهای شخصیتی خود امتناع نماید یا اینکه اطلاعات مخدوش و غلط به پزشک خود بدهد که در این صوررت پزشک گمراه شده و به تشخیص نمی¬رسد.
انتظار درمان در نزد بیماران نیز نکته مهم دیگری است که گاه به اشتباه، شکست درمان تلقی میشود. در واقع بسیاری از بیماریها با توجه به سیر کند شکل گیری آنها، برای حصول درمان، به مدتی طولانی نیاز دارند. گاه، شروع اثر درمان حتی چند هفته بعد از مصرف دارو می¬باشد یا به کندی و در ابتدا به شکل نامحسوس است که همین امر ممکن است باعث شود بیمار از درمان ناامید گردد. گاهی هومیوپات برای اثبات بهبود بیمار، ناگزیر به یادآوری مشکلات او (با مرور پرونده وی) می¬شود تا بدین صورت بیمار متوجه تغییرات و بهبود خود گردد.
همچنین پاره¬ای از بیماران وقتی با تشدید مشکل خود در اثر دریافت داروهای هومیوپاتی مواجه می¬شوند به علت نداشتن اطلاعات کافی پیرامون این طب، ممکن است تصور کنند که پزشک در تشخیص و درمان بیماری آنها دچار اشتباه شده است و بدین ترتیب از ادامه درمان خودداری نمایند.
شرایط زندگی بیماران نیز نقش مهمی در سرعت و کیفیت درمان دارد، بدین شکل که اگر بیمار بطور مداوم تحت تأثیر استرس شدید باشد، واضح است که درمان به کندی پیش میرود و گاه عود میکند. عواملی همچون محیط پر استرس در خانه یا محل کار، حضور مستمر مسائل روحی و یا آب و هوای نامساعد همچون مانعی در مقابل روند درمان عمل میکنند و باید همزمان سعی در کاستن و دوری از آن شرایط داشت.
عدم مصرف به موقع دارو یا انجام پرهیزهای غذایی، دلیل دیگری است که باعث می¬شود تعدادی از بیماران نتیجه درمانی لازم را نگیرند.
در پایان می¬بایست به این نکته توجه داشت که همان گونه که مثلاً با شکست درمان زخم معده توسط یک متخصص داخلی نمیتوان علم پزشکی داخلی را زیر سؤال برد، به همان شکل نیز نمیتوان به صرف شکست درمان بیمارانی معدود، کل هومیوپاتی را بیاعتبار دانست. چه بسا با مراجعه به یک پزشک هومیوپات دیگر مسأله به آسانی حل شود.
آیا می¬توان هومیوپاتی را یک درمان ایده¬آل دانست؟
ابتدا باید دید که انتظار از یک درمان ایده¬آل چیست. درمانی را می¬توان ایده¬آل دانست که در حداقل زمان ممکن، با کمترین عوارض جانبی، سلامت پایدار را به بیمار باز گرداند.
دکتر هانه¬من در دومین بند کتاب “ارغنون پزشکی” بیان می¬کند:
“بالاترین آرمان درمانگری عبارت ا ست از بازگرداندن سلامت به سرعت و برای همیشه، با دور کردن مرض و نابود کردن تمامی آن از کوتاهترین، مطمئن ترین و کم آسیب ترین راه، طبق اصولی که به روشنی قابل درک باشد.”
بنابراین می¬توانیم هومیوپاتی را با توجه به اینکه درمانی سریع، بدون عارضه جانبی و مطمئن می¬باشد، به عنوان یک درمان ایده¬آل در نظر بگیریم.